دختر كرد
شعري از : سید سلمان علوی
شکسته بود در آغوش برف دختر کرد
و تازه داشت خودش را به یاد می آورد
چهار مصرع آواره در نگاهش بود
که چارپاره دلم را سرود و با خود برد
چه کرده بود خدایا هوای دی با او
چه بود حاصل ضرب تگرگ و ساقه ترد
تگرگ،سوز دقایق،چهار ثانیه برف
و نازکای گل گونه ای که می پژمرد
دو دست از کف چشمان او برون آمد
مرا گرفت در آغوش و تا چهار شمرد
اگر گرفت مرا با تمام خویش گرفت
اگر فشرد مرا در تمام خویش فشرد
مرا ربود،اگر چه به پای باد گذاشت
مرا سرود،اگر چه به دست آب سپرد
صدای صائقه آمد،مهیب و رعدآسا
فریب برق نگاهت را نخواهم خورد
چهار نغمه الله اکبر از ماذن
مرا دوباره به آغوش حجره ام آورد
شب از ستاره ها گذشته و آسمان صاف است
بمیر دختر برفی،بمیر دختر کرد
نظرات شما عزیزان:
|